فیلم دوستداشتنیترین مجرد
مایکل مورد، یک مجسمهساز جوان که در سان فرانسیسکو زندگی میکند، به شدت عاشق الینور هانتر است و آنها برنامهریزی میکنند که ازدواج کنند. وقتی الینور به خاطر جولی استرسمَن، یک دوست قدیمی مایکل و یکی از مدلهای او، حسادت میکند، مایکل به ناچار از جولی میخواهد که به استودیوی او نیاید. آنها توافق میکنند که فقط در محل ساختوساز که مایکل در حال کار بر روی یک مجسمه است، ملاقات کنند. وقتی الینور نیز در محل حاضر میشود، جولی برای جلوگیری از درگیری میرود، اما به دلیل سقوط مصالح، کشته میشود. درخواست آخر جولی این است که مایکل دخترش میتزی را به فرزندی بپذیرد، که پدرش سالها پیش فوت کرده است. برای جلوگیری از این که میتزی به یتیمخانه برود، مایکل دروغ میگوید و میگوید که پدر اوست. الینور این را میشنود و بدون پرسش، او را ترک کرده و همان شب با مرد دیگری ازدواج میکند.